زبانحال پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبل از شهادت
به ذکر یاعلی، جان می دهم عالیِ اعلا را بخوان خود یاعلی، بالا سرم این نام زیبا را علیاً یاعلی، ذکر عروج و ذکر معـراجم صدای دلنـشـین تو مصفـا میکند ما را بمان پیشم، مرو یک لحظه حتی از کنار من تویی روح و روان من، تویی معنا مسیحا را به عمرم بهترین روزم همان روزیکه در کعبه به إذنِ الله بنهادی به روی شـانهام پا را سرم بر دامنت بگذار و دستت را روی قلبم که جان آسان دهم، دستان پُر مِهرِ تولا را حسن را با حسین آرام روی سینهام بگذار که از سختیِ جان دادن رها سازند طاها را بگو زهرا کنار بسترم یک لحظه بنشیند و زینب وا کند بهر دعا، با اشک، لبها را به غیر از پنج تن اینجا نماند هیچکس دیگر ز حُجره دور سازید آن منافقهای بطحا را مرا تهمت به هذیان میزند این فردِ نالایق پس از این برحذر باشید این اصحاب شورا را دگر می پاشد از هم جمعِ گرمِ اهل بیت من به آتش می کشند این قوم، بیتِ وحیِ مولا را اگر دست تو را بستند یاحیدر، صبوری کن صبوری کن، خدا می بیند این ظلم و بدیها را دگر صرف نظر کن از طلوعِ زهرۀ اَزهَر علی؛ دیگر نمی بینی پس از این، روی زهرا را مبادا جای سیلی را ببینی بر رخ ماهش مخواه از روی نیلی بعد از این، فیضِ تماشا را اگر دیدی که مخفی میکند رخسارِ خود از تو نـداری طاقـت دیدار آن آزرده سیـما را به زودی همسر تو دست بر دیوار می گیرد برای راه رفتن از حسن گیرد مدد پا را تمام دندههای او تَرَک بردارد از ضربه و اینجا پشتِ در،میخواند آن مظلومه، ماها را اگر چه فاتح خـیبر، شود خانه نـشین اما به زودی غرق خون بینند محرابِ مصلا را حسن زهر جفا نوشد، حسینم رخت خون پوشد اسیری می رود زینب، ببیند داغ عظما را حدیث زینب و حنجر، حدیث کشتۀ بی سر حدیث سـاقی لشگـر، کـند بیـدار دنیا را |